آیه 9 سوره احقاف
<<8 | آیه 9 سوره احقاف | 10>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
بگو: من از بین رسولان، اولین پیغمبر نیستم (که تازه در جهان آوازه رسالت بلند کرده باشم تا تعجب و انکار کنید) و نمیدانم که با من و شما عاقبت چه میکنند؟ من جز آنچه بر من وحی میشود پیروی نمیکنم و جز آنکه با بیان روشن (خلق را آگاه کنم و از خدا) بترسانم وظیفهای ندارم.
بگو: از میان فرستادگان خدا فرستاده ای نوظهور نیستم [که گفتار و کردارم مخالف گفتار و کردار آنان باشد، بلکه به من هم چون آنان وحی می شود] و نمی دانم با من و شما [در دنیا و آخرت] چه خواهد شد، من فقط از آنچه به من وحی شده پیروی می کنم، و من جز بیم دهنده ای آشکار نیستم.
بگو: «من از [ميان] پيامبران، نودرآمدى نبودم و نمىدانم با من و با شما چه معاملهاى خواهد شد. جز آنچه را كه به من وحى مىشود، پيروى نمىكنم؛ و من جز هشداردهندهاى آشكار [بيش] نيستم.»
بگو: من از ميان ديگر پيامبران بدعتى تازه نيستم و نمىدانم كه بر من، يا بر شما چه خواهد رفت. من از چيزى جز آنچه به من وحى مىشود، پيروى نمىكنم و من جز بيمدهندهاى آشكار نيستم.
بگو: «من پیامبر نوظهوری نیستم؛ و نمیدانم با من و شما چه خواهد شد؛ من تنها از آنچه بر من وحی میشود پیروی میکنم، و جز بیمدهنده آشکاری نیستم!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- بدعا: بدع (بفتح اوّل): ايجاد ابتكارى در لغت آمده: «بدعه بدعا: اخترعه لا على مثال» بدع (بكسر اول) و بديع: چيز بىسابقه.
نزول
«شیخ طوسى» گویند: اهل مکه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را اذیت و آزار میدادند و آنان شکایت نزد پیامبر بردند. فرمود: در خواب دیدم که به زمینى مهاجرت خواهیم کرد که داراى نخل و شجر مى باشد.
اصحاب خوشحال شدند وقتى که عمل مهاجرت به تأخیر افتاد، گفتند: یا رسول الله از بشارتى که به ما داده بودید، خبرى نیست سپس این آیه نازل گردید.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ «9»
بگو: من در ميان پيامبران، بى سابقه نيستم و نمى دانم با من و شما چگونه عمل خواهد شد و جز آنچه به من وحى مى شود از چيز ديگرى پيروى نمى كنم و من جز هشدار دهنده اى آشكار نيستم.
تفسير نور، ج 9، ص: 25
نكته ها
«بدع» به معناى پديده نوظهور و بى سابقه است. مخالفان به گونه اى با پيامبر برخورد مى كردند كه گويا تا به حال هيچ پيامبرى نيامده و اين امرى نوظهور است.
پيامبر، آنچه را از غيب آماده و مطلع است كه خداوند به او عطا كند، «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ» «1» و بدون عطا و وحى و تعليم الهى، هيچ كس از غيب و آينده خبر ندارد. چنانكه قرآن مى فرمايد: «فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ» «2»
پيامبر، در سخن جز وحى نمى گويد، «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى» «3» و در عمل جز از وحى پيروى نمى كند، «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ» بنابراين كلام و سيره پيامبر براى مردم حجّت و الگو است.
پيام ها
1- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مأمور پاسخ گويى به شبهات است. قُلْ ...
2- رهبران الهى، حتّى در شيوه دفاع از حقّانيّت خود، طبق دستور خدا عمل مى كنند. قُلْ ما كُنْتُ ...
3- بعثت پيامبران و رسالت آنان، يك جريان مستمر در طول تاريخ بوده است. «ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ»
4- بايد شبهات را با منطق و مدارا پاسخ داد. مخالفان مى گفتند: سِحْرٌ مُبِينٌ ... افْتَراهُ ولى پيامبر مى فرمود: كَفى بِهِ شَهِيداً ... ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ
5- چون مردم در برابر مسائل جديد و نوظهور حساسيّت نشان مى دهند، بيان سابقه و تاريخ گذشته لازم است. «قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ»
6- لازمه ى رسالت، دانستن همه چيز نيست. «ما أَدْرِي»
7- رهبر بايد با مردم صادقانه سخن بگويد. «وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ»
8- در بيان مشتركات، اول از خود شروع كنيد بعد ديگران. «ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ»
(1). هود، 49.
(2). جنّ، 26- 27.
(3). نجم، 3- 4.
تفسير نور، ج 9، ص: 26
9- وظيفه پيامبر، اجبار مردم به ايمان آوردن نيست، وظيفه او هشدار و اعلام خطر است. «ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ»
10- براى مردم غافل، هشدار دادن از اميد دادن لازم تر است. «ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ «9»
چون كفار بر كيش خود اصرار و از حضرت پيغمبر معجزات دلخواهى مىخواستند حق تعالى فرمود:
قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ: بگو اى پيغمبر به مشركان نيستم تازه پيدا شده از پيغمبران، يعنى من اول كسى نيستم كه به پيغمبرى مبعوث شده باشم، چه پيش از من پيغمبران بودهاند، پس من شما را به چيزى دعوت نمىكنم كه ايشان امتان خود را دعوت نكرده باشند بلكه من اقتفا به آنها نموده شما را به توحيد و تصديق به معاد دعوت نمايم و هر معجزهاى كه به آن مأمور شوم به شما ارائه دهم و بر غير آن مأمور نيستم مانند انبياى سابق، پس چرا نبوت مرا منكر
جلد 12 - صفحه 71
مىشويد. وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي: و نمىدانم چه خواهند كرد با من از محنت و راحت و اقامت و هجرت و مقاتله و مصالحه و غالبيت و مغلوبيت، وَ لا بِكُمْ: و نمىدانم چه نمايد به شما از خسف و قذف و رجفه و قتل و اسيرى؛ اما نسبت به احوال آخرت با جزم يقين مىدانم كه مؤمن موحد، مستحق بهشت، و كافر ملحد سزاى او نيران خواهد بود. يا علم ندارم به تفصيل آنچه به من و شما كنند در دنيا.
إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَ: پيروى نمىكنم مگر آن چيزى را كه وحى كرده مىشود به من و زياده بر آن قدرت ندارم، وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ: و نيستم من مگر پيغمبر ترساننده از عذاب خدا آشكار كننده انذار به شواهد بينه و معجزات باهره، پس من [بر اظهار] معجزات دلخواهى بىامر الهى قدرت ندارم.
چون اين آيه نازل شد مشركان اظهار بهجت نمودند كه كار ما و او نزد خدا يكسان است، چه هم چنانكه ما از عواقب امور خود خبر نداريم او نيز از خواتيم امور خود خبر ندارد.
ابن عباس نقل نموده شبى حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله در خواب ديد از مكه هجرت نموده به زمينى كه در آن آب بسيار و درختان بيشمار بود اصحاب را اعلام فرمود، گفتند: در چه زمان به اين نعمت فائز و از جفاى كفار خلاص شويم؟ حضرت ايشان را امر به صبر فرمود. چون جفاى كفار از حد متجاوز شد به هجرت استعجال نمودند، آيه آمد كه بگو اى پيغمبر من عواقب امور خود و شما نمىدانم مگر به وحى و چون در اين باب به من وحى نازل نشده پس بايد صبر نمود تا وحى نازل و به آن عمل كنيد «1»، پس به جهت توبيخ كفار فرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ كانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ كانُوا بِعِبادَتِهِمْ كافِرِينَ «6» وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «7» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفى بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «8» قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُبِينٌ «9» قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «10»
ترجمه
و چون محشور شوند مردم ميباشند براى آنها دشمنانى و باشند بپرستش آنها كافران
و چون خوانده شود بر آنها آيات ما كه روشن است گويند آنانكه كافر شدند مر حقّ محقّق را هنگاميكه آمد آنها را اين جادوئى آشكار است
بلكه ميگويند بدروغ نسبت داد آنرا بگو اگر بافته و بدروغ نسبت داده باشم آنرا پس مالك و صاحب اختيار نيستيد براى من از خدا چيزى را او داناتر است بآنچه زبان درازى ميكنيد در آن كافى است او كه باشد گواه ميان من و شما و او است آمرزنده مهربان
بگو نيستم نوپديدار از پيغمبران و نميدانم چه كرده ميشود با من و نه با شما پيروى نميكنم مگر آنچه را كه وحى كرده ميشود بمن و نيستم من مگر بيم دهنده آشكار
بگو آيا ميدانيد كه اگر بوده باشد از نزد خدا و كافر شده باشيد بآن و گواهى دهد شاهدى از بنى اسرائيل بر مانند آن پس ايمان آورد و سركشى و تكبر كرده باشيد همانا خدا هدايت نميكند گروه ستمكاران را.
تفسير
خداوند متعال خبر داده است از حال معبودهاى باطل از هر جنس و نوع يا خصوص بتها كه در آيات سابقه ذكر شد به بيان آنكه روز قيامت آنها دشمن پرستندگان خودشانند و از آنان بيزارى ميجويند و منكر سزاوار بودن خودشان براى عبادت ميشوند بعد از آنكه خداوند آنها را بنطق آورده باشد و بعضى جمله و كانوا بعبادتهم كافرين را بانكار نمودن كفّار عبادت معبودهاى خودشان را حمل نمودهاند و اين خلاف ظاهر است در اين آيه اگر چه در واقع محقق است و بعدا بيان فرموده است حال پرستش كنندگان آنها را كه چون آيات بيّنات قرآن را براى آنها تلاوت نمايند اين كفّار كه از باب تعصّب و عناد منكر هر حقّ و حقيقتى كه بر آنها عرضه شود ميگردند ميگويند اين قرآن سحرى است
جلد 4 صفحه 648
آشكار چون مىبينند تمام فصحاء و بلغاء از اتيان بمثل آن عاجزند و نميخواهند اقرار كنند كه كلام خدا است بلكه ميگويند خودش ساخته و پرداخته و بدروغ نسبت بخدا ميدهد و دستور فرموده به پيغمبر خود كه بآنها بفرمايد من غرضى ندارم جز آنكه آيات قرآن را كه مشتمل بر مواعظ و نصايح و احكام مفيده است تلاوت نمايم براى آنكه شما بخير دنيا و آخرت برسيد و اگر افترا بخدا زده باشم و خدا بخواهد مرا عقاب كند شما نميتوانيد عذاب خدا را از من دفع نمائيد پس چرا من براى نفع شما خودم را مقصّر پيش خدا نمايم و خدا بهتر ميداند كه شما چه نسبتهاى ناروائى بقرآن و بمن ميدهيد و كافى است خدا كه شاهد و گواه ميان من و شما باشد و اگر توبه كنيد خدا شما را مىآمرزد چون او آمرزنده و مهربان است كه تعجيل در عقوبت نميكند و مردم را بصلاح دنيا و آخرتشان دعوت ميفرمايد و نيز بآنها بفرمايد من اوّل پيغمبرى نيستم كه از جانب خدا مبعوث شده باشم و از جزئيات احوال خود و شما در آتيه خبر ندارم كه بدانم بسر من و شما از محنت و بلا چه ميآيد بلى آنچه را خداوند بمن وحى فرموده من ميدانم و بمقتضاى آن عمل مينمايم و بآن خبر ميدهم مانند آنكه ميدانم خداوند بالاخره مرا بر شما نصرت و ظفر ميدهد و دينم را در آفاق منتشر ميفرمايد وظيفه من فقط بيان معارف و احكام حقّه و بيم دادن مردم است به بيان فصيح و بليغ از مخالفت اوامر خدا و علم غيب مخصوص باو است كسى نبايد توقع داشته باشد از پيغمبر كه حوادث و سر انجام هر فردى را در زندگى بيان نمايد پيغمبران گذشته هم چنين نبودند كه از تمام حوادث آتيه خبر داشته باشند و نيز بآنها بفرمايد بمن بگوئيد اگر قرآن واقعا از طرف خدا نازل شده باشد و شما انكار كرده باشيد آنرا و يكنفر از بنى اسرائيل كه نزد شما مسلّم بعلم و تقوى باشد شهادت داده باشد كه اصول معارف آن از قبيل توحيد و عدل و معاد و منع از شرك و ظلم و غيره مطابق با تورية است كه آن حقّ است و لذا اسلام اختيار نموده باشد مانند عبد اللّه بن سلام كه گفتهاند مقبوليّت عامّه داشت و باين جهت ايمان آورد و شما تكبّر و سركشى از قبول آن نموده باشيد آيا ستم بخودتان و خلق ننمودهايد و بدانيد كه خدا راهنمائى نميكند به بهشت گروه ستمكاران را و چون اينجمله دلالت بر جواب شرط داشته از كلام حذف شده
جلد 4 صفحه 649
است و بعضى گفتهاند مراد از شهادت شاهدى از بنى اسرائيل حضرت موسى است كه در تورية ذكر فرموده مانند اصول معارف قرآن را و بحق بودنش ايمان آورده است چون بيان كرده اوصاف پيغمبر آخر الزّمان را در تورية و بنظر حقير بعيد است و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل ما كُنتُ بِدعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدرِي ما يُفعَلُ بِي وَ لا بِكُم إِن أَتَّبِعُ إِلاّ ما يُوحي إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاّ نَذِيرٌ مُبِينٌ «9»
بفرما باين كفار و مشركين من پيغمبر بيسابقه نيستم انبياء قبل از من بودند و نميدانم چه پيش آمدي بر من پيش ميآيد و چه بر شما متابعت نميكنم مگر آنچه وحي شود بمن و نيستم من مگر انذار كننده آشكار قُل ما كُنتُ بِدعاً مِنَ الرُّسُلِ قبل از من انبياء و رسل بسيار بودند از آدم تا عيسي که معروف صد و بيست و چهار هزار است که شما تعجب ميكنيد که چه شده که يك بشر مثل ما فرستاده خدا باشد و باو وحي نازل شود از روزي که خدا بشر را خلق كرد تا دامنه قيامت زمين خالي از حجت و دين و شريعت نبوده و نيست.
وَ ما أَدرِي ما يُفعَلُ بِي وَ لا بِكُم اشاره بآيه شريفه است: وَ ما تَدرِي نَفسٌ ما ذا تَكسِبُ غَداً وَ ما تَدرِي نَفسٌ بِأَيِّ أَرضٍ تَمُوتُ لقمان آيه 34. و اينکه اشاره بلوح محو و اثبات است که بتغيير مصالح و مفاسد تغيير ميكند و علم بتغيير او مختص بذات اقدس او است، و أما آنچه قابل تغيير نيست و در لوح محفوظ است علم بآن را پيغمبر و ائمه بلكه بعض ملائكه بلكه بعض آنها را مؤمنين هم ميدانند مثل ظهور حضرت بقية اللّه و رجعت ائمه و قيام قيامت و امثال اينها و در دعاء ندبه است:
«و علمته علم ما کان و ما يکون الي انقضاء خلقك».
إِن أَتَّبِعُ إِلّا ما يُوحي إِلَيَّ اشاره بآيه شريفه است: وَ ما يَنطِقُ عَنِ الهَوي إِن هُوَ إِلّا وَحيٌ يُوحي عَلَّمَهُ شَدِيدُ القُوي و النجم، آيه 3 الي 5 وَ ما أَنَا إِلّا نَذِيرٌ مُبِينٌ.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 9)- در این آیه میافزاید: «بگو: من پیامبر نو ظهوری نیستم» که با سایر پیامبران متفاوت باشم (قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ).
«و نمیدانم با من و شما چه خواهد شد»؟ (وَ ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ).
«من تنها از آنچه بر من وحی میشود پیروی میکنم» (إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحی إِلَیَّ).
«و من جز بیم دهنده آشکاری نیستم» (وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص136
- ↑ در تفسیر برهان از احمد بن محمد بن خالد البرقى او بعد از سه واسطه از جابر و او از امام باقر علیهالسلام نقل نماید که موضوعى بر پیامبر وحى و نازل مى گردید و اصحاب مدتى به آن عمل مى کردند سپس پیامبر مأمور میشد که به غیر آن موضوع عمل نماید. عده اى مى گفتند: یا رسول اللّه ما را به انجام دادن چنین موضوعى دستور دادى و ما به انجام آن عادت کرده بودیم، اینک ما را به انجام موضوعى دیگر دستور مى فرمائى سپس این آیه نازل گردید».
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.